جدول جو
جدول جو

معنی شیرفهم کردن - جستجوی لغت در جدول جو

شیرفهم کردن
کنایه از فهماندن. به جای خرفهم کردن که زننده، تر است
تصویری از شیرفهم کردن
تصویر شیرفهم کردن
فرهنگ فارسی عمید
شیرفهم کردن
(خُ دَ وَ دَ)
در تداول عامه، جزٔبجزء توضیح دادن و روشن ساختن موضوع. به مزاح، بجای خرفهم کردن. به کنایه، خرفهم کردن. (یادداشت مؤلف). فهماندن با رنج و زحمت (به معنی خرفهم کردن، منتهی به لسان مؤدب تر) : ’پس از دو ساعت گفتگومطلب را به او شیرفهم کردم’. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
شیرفهم کردن
((فَ. کَ دَ))
فهماندن مطلب به شخص کند ذهن
تصویری از شیرفهم کردن
تصویر شیرفهم کردن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ دَ / دُو دَ)
نیک و روشن و مکرر گفتن مطلبی بکند و دیرفهمی. سخت روشن و عوام فهم گفتن تا کودنی دریابد. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شیر فهم کردن
تصویر شیر فهم کردن
کنایه از خر فهم کردن
فرهنگ لغت هوشیار