شیرفهم کردنشیرفَهم کَردَن کنایه از فهماندن. به جای خرفهم کردن که زننده، تر استکنایه از فهماندن. به جای خرفهم کردن که زننده، تر است تصویر شیرفهم کردن فرهنگ فارسی عمید
شیرفهم کردن ((فَ. کَ دَ)) فهماندن مطلب به شخص کند ذهنفهماندن مطلب به شخص کُند ذهن تصویر شیرفهم کردن فرهنگ فارسی معین